شهید احمد قاسمی

شهید: احمد قاسمی                       تاریخ شهادت : 5/10/۱۳65         

نام پدر: محمدهادی                       محل شهادت : آبادان       

تاریخ تولد:1347                        عملیات : کربلای 4   

عضویت: کادر                        محل دفن : گلزار شهدای اراک 

************************  

 

شهید احمدقاسمی در تاریخ 26/5/47 در شهر ری در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود.از همان دوران کودکی روحیه ای مذهبی و ظلم ستیزی داشت ودر سن 8 سالگی در راهپیمایی علیه حکومت ستم شاهی پهلوی شرکت می کرد. با مهاجرت خانواده به اراک دوران تحصیلات را در اراک آغاز کرد وتا سال 1359 دوره ابتدایی را در دبستان ادبجو به پایان رساند و سپس دوره راهنمایی را در مدرسه آیت ا... طالقانی ادامه داد، در همان دوره راهنمایی در آموزش نظامی که در سال 60 توسط بسیج اجرا شده بود شرکت کرد در حالیکه 13 سال بیشتر نداشت از آن پس به عضویت پایگاه شهید آیت ا... اشرفی اصفهانی در آمد وفعالیت خود را ادامه داد. شهیدقاسمی برای اولین باردر سال 62 در حالیکه 15 سال بیشترنداشت عازم مناطق جنگی شدو در مراحل بعد هم چندین بار به طور داوطلب به جبهه های جنوب و غرب اعزام شد و در عملیاتهایی چون بدر-خیبر- والفجر8 شرکت کرد. هر موقع از جبهه به مرخصی می آمد به دیدن اقوام و خویشان می رفت وصفت پسندیده صله رحم را بجا می آورد و به پدرومادر احترام فراوان می گذاشت. در یکی از مأموریتهایش درجبهه از ناحیه چشم دچارعارضه شیمیایی شده بود.

در آخرین مأموریت خود درتاریخ5/10/65 درعملیات کربلای 4 در آبادان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پیکر پاکش بعداز11 سال به وطن بازگشت ودر گلزار شهدای اراک به خاک سپرده شد.

« فرازهایی از وصیت نامه شهید»

بار الها تو را سپاس می گویم که بار دیگر نظرلطفت شامل حال این بنده گنهکارت گشت که بتوانم بار دیگربه جبهه بیایم وبا دشمنان تو و دشمنان دینت ستیزکنم. خدایا ما پاسداران با امام وشهداء پیمان بسته ایم تا آخرین نفس از اسلام وقرآن دست بر نداریم وتا آخرین قطره خون از اسلام و مملکت خود پاسداری کنیم واز هیچکس هراسی نداریم زیرا اگر بکشیم پیروز و اگرکشته شویم به آرزوی دیرینه خود رسیده ایم و ازخدای مهربان می خواهم اگر لیاقت شهید شدن را داشتم مانند مولایم وسرورم امام حسین(ع) جان دهم و سر دربدن نداشته باشم. تا بلکه با دادن سرم بتوانم دینم را به اسلام ادا نمایم وخدا گناهان مرا ببخشد ومورد عفوخود قرار دهد. وبه برادرانم سفارش می کنم که بعد از من اسلحه ام را برداشته و بر صفوف در هم ریخته دشمن حمله ور شوند و مرا حلال نمایند. وای خواهرانم شما هم زینب وار با حفظ حجابتان و رساندن پیام شهداء به خواهران حزب الهی مشت محکمی بر دهان یاوه گویان شرق وغرب بکوبید.

بسم الله الرحمن الرحیم       

« متن وصیتنامه شهید احمد قاسمی »            27 / 9 / 1365

« الذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون» (سوره توبه آیه 20)

····················································································································································································

با سلام وبا درود بی پایان بر سالارشهیدان اسلام حضرت ابا عبدالله(ع) که با قیام خونینش در1400 سال پیش اسلام را زنده کردو به ما درس ایمان و عمل و استقامت آموخت.

بارالها ؛ تورا سپاس می گویم که بار دیگر نظر لطفت شامل حال این بنده گنهکارت گشت که بتوانم بار دیگر به جبهه بیایم و با دشمنان تو و دشمنان دینت ستیزکنم.

خداوندا ؛ تو را شکر می کنم که بار دیگر به من لیاقت دادی که در راهت جهاد کنم.

خدایا ؛ ما جوانان تا کی میتوانیم درون شهرها بنشینیم و ببینیم که جنازه عزیزانمان یکی پس از دیگری وارد شهر می شود.

خدایا ؛ ما تا کی باید نظاره گر این باشیم که ببینیم اسرای ما در کنج زندانهای بعثیون عراقی زیر شکنجه بدنهایشان تکه تکه می شود.

خدایا ؛ ما تا کی باید ببینیم مردم عراق در زیر سلطه به سر می برند وتا کی باید شاهد باشیم که صهیونیستهای خونخوار بیت المقدس را در دست گرفته اند و مردم مظلوم فلسطین و لبنان را به خاک و خون می کشند.

ای مردم مگر سخن گهربار امام را نشنیدید که فرمود : « رفتن به جبهه از فروع دین هم واجب تر است. » پس بلند شوید با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و به فریاد مظلومیت اسلام لبیک بگویید.

خدایا ؛ ما پاسداران با امام وشهداء پیمان بسته ایم تا آخرین نفس از اسلام وقرآن دست بر نداریم وتا آخرین قطره خون از اسلام و مملکت خود پاسداری کنیم واز هیچکس هراسی نداریم زیرا اگر بکشیم پیروز و اگرکشته شویم به آرزوی دیرینه خود رسیده ایم و ازخدای مهربان می خواهم اگر لیاقت شهید شدن را داشتم مانند مولایم وسرورم امام حسین(ع) جان دهم و سر دربدن نداشته باشم. تا بلکه با دادن سرم بتوانم دینم را به اسلام ادا نمایم وخدا گناهان مرا ببخشد ومورد عفوخود قرار دهد.

اما ؛ ای پدرومادرم

من می دانم که نتوانستم برای شما فرزند خوبی باشم اما از شما تقاضا دارم که مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهید و برای من دعا کنید تا خداوند مرا ببخشد و در مجلس من کمتر گریه کنید و از مجلسهای پر خرج دوری کنید.

وبه برادرانم؛ سفارش می کنم که بعد از من اسلحه ام را برداشته و بر صفوف در هم ریخته دشمن حمله ور شوند و مرا حلال نمایند.

 وای خواهرانم؛ شما هم زینب وار با حفظ حجابتان و رساندن پیام شهداء به خواهران حزب الهی مشت محکمی بر دهان یاوه گویان شرق وغرب بکوبید.

ضمنا از تمامی بستگان- دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم. (ضمنا ، اگر جنازه داشتم مرا در بهشت زهرای اراک دفن نمایید .)

                                                                                       التماس دعا

                          بنده حقیر خدا  احمد قاسمی                                    27 / 09/65